هرکه، که دارد سر، پر! ...
درد دل با شهدا
باز، پر ...
چلچله، پر ...
قوچ و قو و کفتر، پر ...
باز در بازی، پر ... هرکه، که دارد پر، پر! ...
شهرمان خاک شده ... خرمنمان خاکستر ...
نخل، پر ... مزرعه، پر ... روح شقایق، پرپر! ...
گفت بابا دم در وقت سفر بر مادر: ...
جز حدیث سفر و آتش و خون ...
هر حدیث دگر و هر سخن دیگر، پر! ...
رود، پر ... بازی، پر ...
وقت رفتن شده و زورق من سنگین است ...
میروم بار به دریا فکنم، لنگر، پر! ...
صد نفر، نخل شده بی سر و صد تن مانده ...
باغ، اسطوره شده، هرکه، که دارد سر، پر! ...
بچهها باز بر این نقطه گذارید انگشت: ...
عشق، پر. عاطفه، پر. هر که بسیجیتر پر ....